هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

درس در بیابان های تبعید

درس نهم : در بیابان های تبعید

درس نهم : در بیابان های تبعید : جبرا ابراهیم جبرا

        از یک انسان : محمود درویش

        آورده اند که ...

        شعر حفظی : خیام نیشابوری

فصل چهارم : « ادبیّات جهان »

 درس نهم

 شعر پایداری فلسطین از نمونه درخشان شعر مقاومت در روزگار ماست آن چه می خوانیم ، سروده هایی از دو شاعر فلسطینی است .

جبرا ابراهیم جبرا سراینده ی شعر « در بیابان های تبعید » در سال 1926 میلادی در ناصره دیده به جهان گشود تحصیلات مقدّماتی را در فلسطین و دوره های عالی را در دانشگاه کمبریج انگلستان و هاوارد آمریکا در رشته ی ادبیّات انگلیسی گذراند علاوه بر شاعری چند داستان کوتاه نیز از او به عربی و انگلیسی چاپ شده است .

دو تشرین و دو کانون و پس آنگه            شباط و آذر و نیسان و ایاز است

حزیران و تموز و آب و ایلول               نگه دارش که از من یادگار است                          

                                                                         « ابو نصر فراهی »

در بیابان های تبعید

بهارهای پیاپی را در بیابان های تبعید می گذرانیم .

با عشق خود چه می کنیم .

در حالی که چشمانمان پر از خاک و شبنم یخ زده است ؟

- دوران دوری از وطن را نشان می دهد .      

 آوارگی و اندوه فلسطینیان را نشان می دهد .

عشق : استعاره از فلسطین

خاک : نشانه آوارگی

شبنم یخ زده : اشک حسرت

پر بودن چشم از اشک : نشانه ی غم و اندوه

معنی : سال هاست که در خارج کشورمان به سر می بریم و از سرزمین خود بیرون رانده شده ایم ، باعشق خود به سرزمین مان چه کنیم ، چگونه دوری آن را تحمّل کنیم در حالی که خاک بیابان ها ( آوارگی ) و شبنم اشک ( اشک حسرت ) چشمانمان را آزار می دهد .

سرزمین ما ، فلسطین ، یعنی سبزه زار ما

گل هایش مانند نقش بر جامه های زنانه است .       

گل های سبزه زار فلسطین مانند نقش بر جامه های زنان : تشبیه

گل های سبزه زار فلسطین : مشبّه

مانند : ادات تشبیه

نقش بر جامه های زنان : مشبّهٌ به

مفهوم : دوران روزهای خوش زندگی

معنی : سرزمین ما زیبا و دوست داشتنی است ، سرزمین ما فلسطین دشت هایش مانند لباس زنان پر از نقش و نگار [ گل ] است .

ماه آذارش ، پشته ها را

با شقایق ها و نرگس ها می آراید .

ماه آذارش ... می آراید : تشخیص

شقایق و نرگس : مراعات نظیر

آذار: ماه اوّل بهار ( فروردین )

تپّه ها : پشته ها

معنی : ماه فروردین تپّه ها را با شقایق ها و نرگس ها زینت می دهد .

ماه نیسانش ، دشت ها را

با شکوفه ها و گل عروس می شکوفاند

نیسان : ماه دوم بهار

ماه نیسان ... می شکوفاند : تشخیص

معنی : و ماه نیسانش ( اردیبهشت ) دشت ها را با شکوفه ها و گل عروس می پوشاند ( شکوفا می سازد )

ماه ایارش ، آواز ماست ،

که وقت ظهر درسایه ی آبی رنگ ،

میان مزارع زیتون می خوانیم

برای حاصل دادن کشتزارها منتظر رسیدن تموز

و پای کوبی دَبکه در موقع درو هستیم         

ایار : ماه سوم بهار ( خرداد )

تموز : ماه اوّل تابستان ( تیر )

پای کوبی دبکه : جشن ملّی که در سوریه رواج دارد .

زیتون : نماد و سنبل سرزمین و صلح و آرامش و پایداری است .

معنی : ماه سوم بهار ( خرداد ) آواز [ خواندن ] ماست .

سرودی که هنگام ظهر در سایه ی آبی رنگ آسمان

در میان درختان زیتون سر می دهیم

برای برداشت محصول منتظر اوّل تابستان ، رسیدن محصولات و جشن درو در هنگام درو هستیم .

ای سرزمین ما ، ای جایی که جوانی مان در تو

مانند رؤیایی در سایه درخت های پرتقال

و میان درخت های بادام مزرعه ها گذشت

مفهوم : دوران بدبختی زندگی

ای سرزمین ما : تشخیص

جوانی به رؤیا تشبیه شده است .

معنی کل : ای سرزمین ما ، ای جایی که جوانی مان را در تو گذرانده ایم روزگار جوانی خیلی زود مثل رؤیا در سایه ی درخت های پرتقال و میان درخت های بادام در مزرعه ها سپری شد .

ما را به یاد بیاور ، اینک که میان خار بیابان ها ،

و کوه های سنگلاخ سرگردانیم

سر گردانیم : آواره ایم

معنی : ای سرزمین ، ما را به یاد بیاور که اینک از زادگاه خود بیرون رانده شده ایم  و در میان بیابان ها و کوه های سنگلاخ آواره و سرگردانیم .

ما را به یاد بیاور اکنون که

له کرده اند گل های نو شکفته در پشته های اطرافمان را

گل های نو شکفته : استعاره از جوانان

پشته های اطراف : گوشه و کنار این سرزمین

معنی : ای سرزمینم ما را به یاد بیاور که اکنون جوانان این سرزمین  در برابر یورش ( حمله ی ) دشمن در تپّه های اطرافمان از بین رفته اند .

خانه ها را بر سرمان خراب کرده اند

اجسادمان را به هر طرف افکنده اند ؛

و راه بیابان را به رویمان باز گذاشته اند ؛

معنی : ما را آواره کرده اند و آوارگی را پیش پایمان گذاشتند .

تا این که مزرعه ها در خود پیچیدند

بر خود پیچیدند : کنایه از درد شدید

مزرعه ها در خود پیچیدند : تشخیص

معنی : از بسیاری درد و اندوه ما طبیعت هم به خود پیچید و با ما احساس همدردی کرد و ناراحت بود . 

و از سایه های آبی ، خارهای سرخ

بر اجساد به جا مانده و طعمه ی عقاب و زاغ شده ، فرو ریخت

سایه های آبی : استعاره از آسمان آبی

خارهای سرخ : استعاره از بمب های آتشین

از سایه های آسمان آبی ( هواپیماها ) و بمب های آتشین

معنی : بر جسد هایی که بر روی زمین مانده بود و قسمت هایی از آن غذای عقاب ، کلاغ شده بود . ( از همان آسمانی که روزگاری نور می بارید و زندگی امروز بمب و موشک فرو می ریزد .)

آیا از سرزمین تو بود که فرشتگان

سرود های صلح و شادی انسان را برای چوپانان خواندند ؟

سرود های صلح و شادی : استعاره از وحی و بشارت الهی

چوپانان : استعاره از پیامبران الهی

معنی : آیا سرزمین فلسطین خاستگاه پیامبران بود و فرشتگان وحی و بشارت الهی را برای پیامبران خواندند .

وقتی که مرگ در شکم درندگان ، دنده های بشر را دید

و در قهقهه ی فشنگ ها ،

بر سر زنان گریان به « دبکه » پرداخت ،

جز او کسی نخندید

تا این که مزرعه ها

وقتی که مرگ ... دید : تشخیص

قهقهه ی فشنگ ها : تشخیص

[ مرگ ] ، به « دبکه » پرداخت : تشخیص

جز او [ مرگ ] کسی نخندید : تشخیص

درّندگان : اسرائیلیان

دبکه : پایکوبی

جز او کسی نخندید : او : مرگ

معنی : آن ها آنقدر در جنایت و قساوت و سنگدلی پیش رفتند که حتّی از مرگ پیشی گرفتند وقتی که مرگ آمد و دید جوانان طعمه ی آن ها شده اند و مرگ را رو سفید کرده اند .

زمانی که دژخیمان زنان گریان را در دبکه به گلوله بستند جز مرگ کسی نخندید و مرگ با دشمنان هم سو شده و با هم به دست افشانی پرداختند . ( زیرا از او [ مرگ ] بدتر هم هست . )

سرزمین  ما زمّرد است

ولی در بیابان های تبعید

بهار های پیاپی

جز زهر بر چهره ی ما نمی پاشد

با عشق خود چه کنیم

در حالی که چشم ها و دهانمان پر از خاک و شبنم یخ زده است ؟

مفهوم : اشاره به این باور کهن دارد که زمّرد سبب کور کردن مار می شود و مار از آن گریزان است .

سرزمین ما زمّرد است    

سرزمین ما : مشبّه       

زمّرد : مشبّهٌ به

وجه شبه : کوچکی و سرسبزی و شفاف بودن

زهر : نماد بدبختی و فلاکت

در حالی که چشم ها و دهانمان پر از خاک و شبنم یخ زده است ؟

لف و نشر : لف ، در لغت یعنی پیچیدن و تا کردن و نشر درلغت یعنی گستردن و بازکردن ؛ در اصطلاح بدیع آن است که ابتدا چند چیز را در کلام بیاورند ( لف ) آن گاه چند امر دیگر از قبیل صفات یا افعال بیاورند که هر کدام از آن ها به یکی از چیزها که در اوّل گفته اند راجع و مربوط امّا تعیین نکنند که کدام یک از آن امور به کدام یک از آن اشیا برمی گردد و بلکه آن را به فهم و ذوق شنونده باز گذارند .

لف ( چشم ، دهان ) و نشر (خاک ، شبنم )  نامرتّب

رد مطّلع : گاه مصراع اوّل یا دوم مطلع چندان زیبا و مناسب اتّفاق افتاده که اگر آن را در مقطع تکرار کنند بر حسن کلام بیفزاید و سخن دارای ختام گردد .

معنی کل : سرزمین ما مانند زمّرد سبز و گرانبهاست ولی چون او از ما دور و ما هم از آن دوریم در بیابان های تبعید بهارهای پیاپی جز زهر ( غم و اندوه و بد بختی و فلاکت ) ، چیزی را بر چهره ها نمی پاشد ( نمی نشاند ) و مرگ و نیستی به بارمی آورد ( چون مار بر این سرزمین غلبه کرده حتّی بهار این سرزمین زهر آگین شده است در واقع شاعر سرزمین فلسطین را برای فلسطینیان ضامن حیات و دوری از آن را مرگبار می کند با سرزمین خود چه کنیم در حالی که دچار آوارگی و حسرت و درد و رنج است و هستیم .

 « از یک انسان » سروده ی محمود درویش ( متولّد 1941 میلادی ) است . محمود درویش در یکی از دهکده های فلسطین اشغالی به دنیا آمد در شش سالگی به دلیل هجوم اشغالگران اسرائیلی آواره شد و چندین بار به زندان افتاد سروده های زیبای او محصول سال های اسارت او در زندان های رژیم صهیونیستی است . درویش را شاعر مقاومت فلسطین نامیده اند ؛ چرا که جز برای فلسطین شعر نگفته است .

                                    از یک انسان

بر دهانش زنجیر بستند

دست هایش را به سنگ مردگان آویختند

و گفتند : تو قاتلی

سنگ مردگان : سنگ شکنجه

معنی : صهیونیست ها ( اسرائیلیان ) او را اسیر کرده اند و دهانش را بسته اند و نگذاشتند اعتراض کند و حرفی بزند .

او را به شکنجه کشیده اند ( دست ها به حالت صلیب به سنگ شکنجه آویختند .)

غذایش را ، تن پوشش را و پرچمش را ربودند

و او را در سلولی انداختند

و گفتند : تو سارقی

تن پوش : لباس

پرچم : نشانه بودنش

معنی : هر چه داشت از او گرفتند ( غذا و لباس و حتّی پرچمش را که هویّت او و سرزمینش بود .)

او را به زندان افکندند و آن چه را که خود بودند به او نسبت دادند

و گفتند : تو سارق و دزد هستی

از تمام بندرگاه هایش راندند

زیبای کوچکش را ربودند

و گفتند : تو آواره ای

ربودند : دزدیدند

زیبای کوچکش : استعاره از فلسطین

از تمام بندرها او را راندند

سرزمین کوچکش (  فلسطین ) را ربودند

گفتند : تو میهن نداری و آواره ای

ای خونین چشم و خونین دست

به راستی که شب رفتنی است

ای خونین چشم : کنایه از غضبناک و بی رحم بودن ؛ معادل امروزی « چشم هایش راخون گرفته است »

خونین دست : کنایه از جنایت کار بودن

شب : نماد ظلمت و ستم پیشه گان

معنی : ای دشمن که چشمهایت را خون گرفته و دستانت به خون عزیزانمان آغشته است .

ظلم پایدار نمی ماند و ظالمان می روند .

نه اتاق توقیف ماندنی است

و نه حلقه های زنجیر

اتاق توقیف : زندان

رفتنی و ماندنی : تضاد

نه زندان ماندنی است

و نه حلقه های زنجیر ماندنی است

مفهوم : به پایان رسیدن دوران اسارت است .

نرون مرد ، ولی رم نمرده است

رم نمرده است : تشخیص و تلمیح دارد به ماجرای نرون و ظلمش

نرون : معادل اسرائیل

رم : معادل فلسطین

نرون مرد ولی رم نمرده است ( به شیوه تمثیل بیان کرده است ) نرون با آن همه ظلم رفت ولی این سرزمین از بین نرفت و پایدار مانده است .

با چشم هایش می جنگد

و دانه های خشکیده ی خوشه ای

درّه ها را از خوشه ها لبریز خواهد کرد

چشم  ایهام دارد 1- عضوی از بدن ، 2- آگاهانه و از روی بصیرت

مبارزه ی او آگاهانه و از سر بصیرت است با زهر چشم می جنگد ( چون در قسمت بالا گفته بود دهانش بسته و دست هایش نیز بسته است پس با چشمهایش می جنگد )

مبارزانی به پا خواهند خاست و این راه را ادامه می دهند ( از خون جوانان وطن لاله دمیده )

درست است که امروز فلسطین چون درّه ای خشک و بی حاصل است ولی اگر اوضاع به سامان شود همین درّه ی خشک می تواند چون گذشته ها به گندم زاری سرسبز و حاصل خیز بدل شود .

 

خود آزمایی صفحه ی 77

1- در شعر بیابان های تبعید ، شاعر چه دشواری هایی را برای تبعید شدگان فلسطینی بر می شمرد ؟

 خانه های ویران ، اجساد له شده ، آوارگی ، مرگ و ... .

2- دو توصیف زیبا را در درس بیابید که بیانگر پایداری مردم در مقابل ظلم است ؟

 با چشمانش می جنگد ، رم نمرده است ، خوشه ها بارور خواهد شد .

3- در عبارت ( فرشتگان سرودهای صلح و شادی انسان را برای چوپانان خواندند) منظور از کلمات مشخّص شده چیست ؟

 سرودهای صلح و شادی : استعاره از پیام وحی

چوپانان : استعاره از پیامبران

4- زیتون ، نماد چیست و نشانه کدام کشور است ؟

 نماد صلح و آرامش و دوستی و پایداری و نشانه ی کشور فلسطین است .

  5- مقصود از ( نرون مرد، امّا رم نمرده است ) و ( با چشم هایش می جنگد ) چیست ؟

 ظلم و ستم پا بر جا نمی ماند ، مردم با شناخت و آگاهی ، هر چند دست خالی مقاومت خواهند کرد  و ظلم را از بین خواهند برد .

 آورده اند که ...

آورده اند که : مجازاً حکایت کرده اند که       

روزی حضرت روح الله می گذشت ابلهی  با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید ؛ بر سبیل تلطّف جوابش باز داد و آن شخص مسلّم نداشت ، آغاز عربده و سفاهت نهاد . چندان که او نفرین می کرد ، عیسی تحسین می نمود ... .

روح الله : حضرت عیسی

دچار شد : روبرو شد

 سبیل : راه

تلطّف : مهربانی و نرمی

مسلّم نداشت : قانع نشد ، قبول نکرد ، نپذیرفت

 عربده : داد و فریاد

سفاهت :  بی خردی ، کم عقلی و نادانی                             

عزیزی بدان  جا رسید ؛ گفت : ( ای روح الله ، چرا زبون این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند ، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می  برد ، تو مهر و وفا بیش می نمایی )

زبون : پست و حقیر

 قهر می کند : نسبت به تو خشم می گیرد و تندی می کند . 

جور : ستم

جفا : ستم                                    

جور و جفا : مترادف                  

عیسی گفت : ( ای رفیق ، موافق کلّ اناءٍ یترشّح بما فیه ، از کوزه همان برون تراود که در اوست ؛ از او آن صفت می زاید و از من این صورت می آید من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود .

مهر و وفا : مترادف

جور و جفا ، مهر و وفا : تضاد

موافق کلّ اناءٍ یترشّح بما فیه : تضمین     

از کوزه همان برون تراود که در اوست : از هر ظرفی همان چیزی که در آن است تراوش می کند .

تراورد : تراوش می کند .

از کوزه همان برون تراود که در اوست : تمثیل

تضمین جمله ی عربی که قولی معروف است .

از من این صورت می آید : از من این شیوه ی رفتار برمی آید .

غضب : خشم و قهر ، عصبانی و خشمگین         

من از سخن او جاهل نمی گردم  و او از خلق و خوی من عاقل می گردد .)

جاهل نمی گردم : نادان نمی گردم .

                                                                              « اخلاق محسنی »

 

حفظ کنیم

آن قصر که جمشید در او جام گرفت                  آهو بچّه کرد و روبه آرام گرفت

بیت تلمیح دارد به داستان جمشید        

جام گرفت : کنایه از به عیش و شادی پرداختن          

آهو و روبه : مراعات نظیر      

مصرع دوم : کنایه از این که به ویرانه تبدیل شد .( روباه و آهو در خرابه زندگی می کنند .)

بیت اشاره دارد به پوچ بودن دنیا و زود گذر بودن آن

معنی : قصر و کاخی که جمشید به عیش و نوش و شادی می پرداخت . مخروبه ای گشت که حیوانات در آن جای گرفتند و عبرتی است برای بی اعتباری جهان و زود گذر بودن و زوال و نابودی آدمی .

بهرام که گور می گرفتی همه عمر                   دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

گور در مصرع اوّل : گور خر              

گور در مصرع دوم : قبر

گور در مصرع اوّل با گور در مصرع دوم : جناس تام

بیت اشاره دارد به بی اعتباری جهان و زوال قدرتمندان

معنی : بهرام شاه که عاشق صید گورخر بود و سرانجام خود گرفتار گور( قبر) گردید .                               

برخیز و مخور غم جهان گذران                      بنشین و دمی به شادمانی گذران

برخیز : مجازاً آگاه باش ، هوشیار باش             

گذران در مصرع اوّل : صفت فاعلی                            

گذران در مصرع دوم : فعل امر

برخیز و بنشین : تضاد

این بیت اشاره دارد به غنیمت شمردن فرصت و خوش باشی

معنی کل : آگاه باش که غم و اندوه زمانه را به دل نگیری و گردش ایّام را بر وفق مراد بگذرانی .

در طبع جهان اگر وفایی بودی                       نوبت به تو خود نیامدی از دگران

درطبع جهان اگر وفایی بودی : تشخیص      

بیت حسن تعلیل دارد

طبع : طبیعت ، سرشت

معنی : اگر در جهان وفایی وجود داشت نوبت به تو نمی رسید ( این که عمر برای هر کسی زمانی خاص دارد ، نشانه ی بی وفایی است .)

آنان که محیط فضل و آداب شدند                     در جمع کمال شمع اصحاب شدند

محیطِ فضل و آداب : اضافه ی تشبیهی       

جمع و شمع : جناس ناقص اختلافی

شمع اصحاب : استعاره از انسان های اصیل و ادیب

محیط : اقیانوس ، احاطه کننده

این بیت اشاره دارد به ناپایداری دنیا برای بزرگان علم و ادب

معنی : کسانی که در علم و دانش و فضل  تبحّر یافتند و برای یاران چون شمعی روشن گر بودند .

ره زین شب تاریک نبردند برون                     گفتند فسانه ای و در خواب شدند

ره نبردند : کنایه از راهی نیافتند               

شب تاریک : استعاره از دنیا

خواب شدند : کنایه از مردن                         

فسانه ای : مجازاً قصه ی عمر

معنی : در مورد راز خلقت نکته هایی گفتند ولی هیچ کدام نتوانستند به چگونگی این راز پی ببرند ( هیچ دانا و فاضل عاقلی نتوانست به چگونگی راز خلقت پی برد .)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد