(ترکیب سیه روز بودن)
پارادوکسهای ادبیات فارسی دوم:
• نخست آن سیه روز برگشته بخت برافراخت بازو چو شاخ درخت
(ترکیب سیه روز بودن)
• اگر چشمم احیاناً تو چشمش میافتاد با همان زبان بی زبانی نگاه، حقش را کف دستش میگذاشتم.
(ترکیب زبان بی زبانی)
• غرش باد آوازهای خاموشی را افسار گسیخته کرده بود
(ترکیب آوازهای خاموش)
• ترس و وحشت به او جرئت و جسارت بخشید
(عبارت ترس و وحشت جرئت و جسارت بخشیدن)
• ناتانائیل، آرزو مکن خدا را در جایی جز همه جا بیابی
(عبارت جایی جز همه جا)
• سرانجام این طور نیز میگوییم که او در همه جا هست، هر جا و نایافتنی است
(عبارت در هر جا بودن و نایافتنی بودن)
• هنگام تنگدستی در عیش و کوش و مستی کان کیمیای هستی قارون کند گدا را
(عبارت فقیر و تنگدست بودن و در عین حال به عیش و خوشی پرداختن)
• خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت زندان پارسا را
(ترکیب رند پارسا)
• ور امروز اندرین منزل تو را جانی زیان آمد زهی سرمایه و سودا که فردا زآن زیان بینی
(عبارت از زیان سود دیدن)
• پیدای پنهان) (ترکیب پیدای پنهان)
• جهانی شبیه به بهشت که در آن کوشیده شده است تا «ناپیدا کران» در «محدود» جای گیرد)
(عبارت جای گرفتن ناپیدا کران در محدود)
• از چهرة تکیدهاش بدبختی و سیه روزی میبارید(
(ترکیب سیه روز)
• بر بساطی که بساطی نیست
(عبارت بساط بی بساطی)
• باغ بی برگی / روز و شب تنهاست / با سکوت پاک نمناکش
(ترکیب باغ بی برگی)
• جامهاش شولای عریانی است
(ترکیب شولای عریانی)
• باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست
(ترکیب باغ بی برگی)
• باغ بی برگی خندهاش خونی است اشک آمیز)
(ترکیب باغ بی برگی)
• جیبهایم پر از خالی است)
(عبارت پر از خالی بودن)
• از تهی سرشار / جویبار لحظهها جاری است
(عبارت تهی از سرشار بودن)
• از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
(عبارت از پریشانی کسب جمعیت و آسودگی کردن)
• دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
(ترکیب دولت فقر)
• ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریدهام
(عبارت پای بست بودن سرو و در عین حال به آزادگی نازیدن)