هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

درس سیزدهم امید دیدار

درس سیزدهم

 امید دیدار

1) روز جدایی از یار اگر با بی وفایی همراه نباشد، روز خوشی خواهد بود.

درس سیزدهم

 امید دیدار

1) روز جدایی از یار اگر با بی وفایی همراه نباشد، روز خوشی خواهد بود.

2) اگر چه جدایی و دوری از یار تلخ و دشوار است/ امّا امید دیدن یار در آن شیرین و دلپذیر است.

3) تحمّل غم و اندوه تنهایی خوب است/ اگر امید دیدار دوباره ی یار وجود داشته باشد.

4) اگر صد سال (زمان بسیار طولانی) غم و اندوه بخورم، چیز زیادی نیست/ وقتی که یک روز چهره ی دوست را ببینم.

5) اگر فقط یک روز را با معشوق به خوشی سپری کنی/ غم و اندوه صد ساله و طولانی خود را فراموش خواهی کرد.

6) ای دل، تو از باغبان کمتر نیستی/ و عشق تو به معشوق نیز کمتر از عشق باغبان به گلستان نیست.

7) آیا نمی بینی وقتی باغبان گلی می کارد/ چقدر غم و غصّه می خورد تا گل را پرورش دهد؟

8) او روز و شب بی خواب و خوراک است و آرام و قرار ندارد/ گاهی گل را پیرایش و زینت می کند و گاهی به آن آب می دهد.

9) گاهی به خاطر آن گل بی خواب می شود/ و گاهی نیز از خار آن گل دستش زخمی می گردد.

10) او به این امید، آن همه غم و رنج می بیند/ که سرانجام روزی این گل به بار بنشیند و گل های آن شکفته شود.

11) آیا نمی بینی کسی که بلبلی دارد/ که از آواز آن دل انسان شادی و نشاط می یابد،

12) شب و روز (پیوسته) به آن بلبل آب و دانه می دهد/ و از چـوب های خوشبو و مرغـوب برایش آشیانه می سازد؟

13) همیشه به وجود آن بلبل شاد و خوش و خرّم است/ به امید آن که آواز خوشی برای او بخواند.

14) همیشه تا زمانی که ماه و خورشید طلوع می کند ( تا جهان به هستی خود ادامه می دهد)/ من به وصال یار خویش امیدوار هستم.

15) در دل من، درخت عشق و مهربانی/ به سرو بوستان شباهت دارد.

16) نه شاخه ی آن به هنگام سرما خشک می گردد/ و نه برگ آن به هنگام گرما زرد می شود.

17) بلکه همیشه سرسبز و نیکو و باطراوت است/ به گونه ای که انگار هر روز آن بهاری است.

18) در دل تو، درخت عشق و مهربانی/ به گلزار پاییزی شباهت دارد.

19) که برهنه و بی برگ و بار مانده/ و گل و برگ هایش از بین رفته و فقط خار آن باقی مانده است.

20) من همانند شاخه ای تشنه در فصل بهار هستم/ و تو نیز همانند هوای ابری و بارانی هستی که من برای زنده ماندن به تو نیازمندم.

21) ای معشوق، هیچ گاه از تو قطع امید نمی کنم/ تا جان شیرین از من جدا نشود ( زندگی من به امید وصال تو وابسته است و اگر قطع امید کنم، می میرم).

22) از زمانی که عشق، صبر را از دل من بیرون رانده و مرا بی آرام و شکیب کرده است/ جان من به امید وصال تو باقی مانده است.

23) جان من به یکباره در تب و تاب و حرارت آتش جدایی نخواهد سوخت/ زیرا امید وصال تو مایه ی آرامش و تسکین تب و تاب جانم است.

24) وای بر جانم اگر امیدی برای من باقی نماند و ناامید شوم/ زیرا حتّی یک لحظه نیز بدون امید زنده نخواهم ماند.

 آفتاب وفا

1) ای صبح دم، ببین که تو را به کجا می فرستم/ تو را به عنوان پیک نزد معشوق می فرستم.

2) این نامه ی سربسته و مهر و موم شده را که حاوی اسرار عشق است، به آن یار مهربان برسان/ و به کسی اطّلاع نده که تو را کجا می فرستم.

3) تو پرتو صفا و نور خلوصی از سرای معشوق هستی/ و من تو را به سوی همان بارگاه (سرای معشوق) روانه می کنم.

4) ای صبح دم، باد صبا دروغگو است و تو صادق و راستگو هستی/ و من بر خلاف میل باد صبا تو را به سرای معشوق می فرستم.

5) از ابر سحرگاهی زرهی برای قبای زرّین خود فراهم کن/ زیرا تو را هماننـد پیک بسته قبا (آماده و مهیّا) می فرستم.

6) هوا و هوس خود را بـه رشته ی جان گـره زده است/ ای صبح دم، تو را به نزد گـره گشای عشق (خـدا) می فرستم که مرا از بند هوا و هوس برهاند.

7) جان انسان یک لحظه هم درنگ نمی کند، بلکه می گذرد/ و به همین سبب تو را با این شتاب به سوی معشوق می فرستم.

8) به یکایک این دردهایی که در دل خاقانی وجود دارد، نگاه کن زیرا تو را برای تهیّه ی داروی این دردها به نزد معشوق می فرستم.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ح.ش یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:25

با سلام و تشکر از وبلاگ ارزشمندتان این درس درس 12 است نه 13 اگر میتوانبد پس از بررسی آن را اصلاح نمایید . متشکر از زحماتتون که برای ما میکشید

با سلام وسپاس از حسن نظر شما . بر اساس ترتیب کتاب سال کذشته است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد