هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

هم اندیشی ادبیات فارسی دبیرستان دکتر حسابی( رضا رشیدی)

تبادل نظر در مورد درس ادبیات پارسی دبیرستان

روش تدریس و تست زنی زبان فارسی 3

 

روش تدریس و تست زنی مبحث زبان فارسی 3

مباحث کنکور سراسری

1- قواعد واجی ، واج

2- فرایند های واجی : 1- کاهش  2- افزایش  3- ابدال  4- ادغام ( فقط یک سؤال در کنکور سراسری

3- تکواژ ،  واژه

4- ساختمانِ واژه (ساده ، مرکّب ، مشتق ، مشتق - مرکّب )  

5- گروه اسمی ( 1- وابسته های پیشین 2- وابسته های پسین 3- وابسته های وابسته )

6- گروه فعلی ، گروه قیدی

7- جمله یِ ساده و اجزایِ آن و رسمِ نمودارِ درختی

8- ویرایش

9- کلمات دخیل

10- فاصله و نیم فاصله

1- واج

: تعداد واج های کدام واژه با واژه های دیگر متفاوت است ؟ 

1 ) تبیین                         2) جریان                       3) بستر                              4) شناخت

نکته کنکوری : در واج شماری در کلمات دو تلفظی  ، تلفظ سه هجایی صحیح تر است چون تلفظش راحت تر است.

روزِگار ، مهرَبان ، کارِگر ، آسِمان ، استُوار ، شهریار ، یادِگار ، پروردِگار ، مستَمند ، جَرَیان و ...

تست سراسری زبان 88 : ( داستان نویس پرآوازه و موفّق معاصر )  از چند واج تشکیل شده است ؟

1 )  37                              2 ) 38                                    3 ) 39                                    4 ) 41  

قاعده ی واج نویسی :

1- حرف شکل نوشتاری الفباست ولی واج نمود آوایی و گفتاری آن است  ، پس هر طور تلفظ می کنیم ، آنطور هم واج نویسی شود . مثال : خواهر                   واج ها : خ / ا / ه /  -َ / ر                                   

حرف : خ + و + ا + ه + ر

2- ( ، -ُ ، -ِ ) گذاشته شود .

3- حرف تشدید دار دو واج دارد .

4- ( ه ، ـه ) اگر در آخر صدای ( -ِ ) بدهد مصوت کوتاه است .

5- نقش نمای اضافه ( - ِ ) را  در جمله هم واج ، محسوب کنید .

6-  ( آ) : آن ( ء + ا + ن )  -  قرآن ( ق + - ُ + ر + ء + ا + ن )    توجه : ( آ ) را برابر (ء + ا ) بگیرید .

2- فرایند های واجی : 1- کاهش  2- افزایش  3- ابدال  4- ادغام

تست سراسری تجربی 85 :  هنگام تلفظ واژ ه های ( دست پخت -  زنبیل -  بدتر ) کدام فرایند واجی رخ می دهد ؟

1 ) کاهش ، ابدال ، ادغام        2 ) ابدال ، افزایش ، ادغام     3 ) ابدال ، کاهش ، افزایش   4 ) ادغام ، ابدال ، کاهش

3- تکواژ ،  واژه

توجه :

1-  کسره تمام واژه ها را پیدا کنین .

زمینه یِ مستعدِ فرهنگِ ایرانی در بر خورد با سرچشمه ها یِ دینیِ اسلام بارور شد و ایرانی اصالتِ روانی و گسترشِ روحِ خویش را در اسلام یافت.

2- فعل ها را پیدا کنین وتهی های اونارو بزارین : شد و یافت

3- بشمارین .

زمین /ه/ یِ/ مستعد/-ِِ /فرهنگ/-ِ/ ایران /ی/ در/ بر/ خورد/ با/ سر/چشم /ه/ ها/ یِ /دین / ی/-ِ / اسلام/ بار/ور/ شد/تهی/ و/ ایران / ی/ اصالت/-ِ /  روان / ی / و /گستر/ش/-ِ/ روح/-ِ/ خویش/ را /در/ اسلام/ یافت/تهی/. ( 45 )

توجه : دوتا واژه تو این تست خیلی مهم هستن : یکی روانی و یکی بارور

نکته 1 : اگه روان به معنی روح و روان باشه یک تکواژه ولی اگر به معنی رونده و جاری باشه دو تکواژ ( رو + ان )

نکته2: اسم + ور = صفت ( هنرور ، بارور ، سخنور ، بهره ور ، نامور ، پهناور ) دقت کنید پهناور 3 تکواژ داره ( پهن + ا + ور )

4- ساختمانِ واژه (ساده ، مرکّب ، مشتق ، مشتق - مرکّب ) 

( ریاضی 88 )  دست یابی به دانشی در زمینه ی زبان و نقش های گوناگون آن جز از راه درس و کلاس و بهره یابی از معلم و استمرار در فراگیری ، امکان پذیر نیست . ( 3 مشتق ، 1 مرکب ، 3 مش مر )

امکان پذیر : مرکب .  دست یابی ، گوناگون ، بهره یابی : مشتق -  مرکب . دانش ، زمینه ، فراگیری : مشتق

مرکّب : از دو تکواژ آزاد یا بیش تر تشکیل می شود .

نکته : یادتون باشه که بن فعل های ماضی و مضارع تکواژ آزاد قاموسی هستند .

مشتق : از یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند تشکیل می شود

مشتق - مرکّب : از دو یا چند تکواژ آزاد و یک یا چند وند تشکیل می شود  ( ویژگی مرکب و مشتق را با هم داشته باشد ) .

5- گروه اسمی ( 1- وابسته های پیشین 2- وابسته های پسین 3- وابسته های وابسته )

تستِ ( سراسری تجربی 88 ) : در عبارت (در دوره ی اسلامی از همان قرن های نخستین هجری ترجمه ی عربی آثار معتبر یونان مورد استفاده ی ایرانیان قرارگرفت و بسیاری از متون عربی به ویژه تفاسیر قرآن به فارسی برگردانده شد.این رسم ترجمه تا قرن های بعد ادامه یافت . ) چند ترکیب وصفی و اضافی وجود دارد ؟

ترکیبات وصفی : 1- دوره ی اسلامی 2- همان قرن 3- قرن های نخستین 4- قرن های هجری 5- ترجمه ی عربی   6- آثار معتبر 7- متون عربی 8 - این رسم 9 - قرن های بعد

ترکیبات اضافی : 1- ترجمه ی آثار 2- آثار یونان 3 - مورد استفاده 4 -  استفاده ی ایرانیان 5 - تفاسیر قرآن  6 - رسم ترجمه

نکته : دو تفات میان مضاف الیه و صفت های پسین :

1- ی نکره می تواند میان صفت پسین و موصوف قرار گیرد، ولی میان مضاف و مضاف الیه نه .

گروه ِ عظیم = گروهی عظیم                       بیان ِ عظمت # بیانی عظمت

2- مضاف الیه اسم است پس می تواند برخی از وابسته های پیشین ( آن ، این ، هر ) و وابسته های پسین اسم ( ها ، ان ) را با مضاف الیه همراه کرد ، اما در مورد صفت ها نه .

بیان عظمت = بیان آن عظمت یا بیان عظمت ها      گروه ِ عظیم #  گروه آن عظیم  یا گروه عظیم ها

 

6- جمله یِ ساده و اجزایِ آن و رسمِ نمودارِ درختی

بررسی الگو های جمله در زبان فارسی

o             جمله های دو جزئی

o             جمله های سه جزئی با مفعول

o             جمله های سه جزئی با مسند

o             جمله های سه جزئی با متمم

o             جمله های چهار جزئی با مفعول و متمم

o             جمله های چهار جزئی با مفعول و مسند  ( فقط این مهمه ، پس فعل هاشو حفظ کن )

o             جمله های چهار جزئی با متمم و مسند

o             جمله های چهار جزئی دو مفعول

فعل های گذرا به مفعول و  مسند :

1-  گرداندن ، فرمودن ،  (  نمودن ، کردن ، ساختن  ) = در معنی گرداندن

توجه : ساختن ( در معنی بنا کردن ، درست کردن ) فعل گذرا به مفعول

توجه : ساختن ( در معنی ِ سازش کردن ، مدارا کردن ) ، سه جزیی گذرا به متمم است

مثال : استاد ،  با سخنرانی خود دوباره ما را امیدوار کردید / نمودید / ساختید / فرمودید ( = گردانیدید )

2-  پنداشتن ، شمردن ، به شمار آوردن ، به حساب آوردن ، انگاشتن ، ( دیدن ، دانستن ، یافتن ، شناختن ، گرفتن ، فرض کردن ، در نظر گرفتن ) = در معنی پنداشتن یا به شمار آوردن

مثال 1 :  بچه های تیم ملی ، او را فردی قهرمان می شناسند / می دانند .   

مثال 2 : حرف های دوستم را در باشگاه ، نشنیده گرفتم . 

3- نامیدن ، نام دادن ، لقب دادن ، خواندن ، صدازدن / کردن ، گفتن ( در معنی نامیدن )

مثال 1 :  پدرم همیشه مرا فردی باهوش می خواند .  

مثال 2 : در خانه ی ما ، برادرم محمدامین را امین صدا می زنند .

4-  همشو که من گفتم این آخریم تو بگو......................................................................................................... منتظر تماستون هستم .

مبحث قرابت معنایی

دانش آموز گرامی در این بخش به برخی از مفاهیم اشاره می کنم که امید است مورد توجه قرار گیرد

( ای صمدی که از ادراک خلق جدایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی  )

مفهوم : توصیف ناپذیری خدا

قرابت با : در کمترین صنع تو مدهوش مانده ایم / ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا

 

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است                                    بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

مفهوم : 1- فناپذیری آرزوها و عمر آدمی   2- خوش بودن   3- دعوتی به سوی وارستگی

 

ثوابت باشد ای دارای خرمن                                         اگر رحمی کنی بر خوشه چین

مفهوم : فقیرنوازی ( درویش نوازی ) ، بخشندگی ، کرامت

قرابت با : ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت / روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

قرابت با : بزرگی بایدت بخشندگی کن / که تا دانه نیفشانی نروید ( سراسری تجربی 87 )

( نرون مرد اما رم نمرده است )

مفهوم : در نکوهش ستم گری ( ستمگر عاقبت از بین می رود و مردم به زندگی خود ادامه می دهند )

قرابت با :   1) خطا بین که بر دست ظالم برفت / جهان ماند و او با مظالم برفت 

2 ) الملک ّ یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم : حکومت کفرآمیز می تواند پایدار بماند اما حکومت ستمگر نه .

 

ویوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه

معنی :  و آنان را ، هرچند خود نیازمند باشند ، برخود بر می گزینند .

مفهوم : ایثار و از خودگذشتگی

قرابت با :   1) معاش اهل مروت بدین نسق بوده است / که جان خود به مروت نثار می کردند

                   2) به اتفاق زبهر حیات یک دیگر / هلاک خویش همه اختیار کردند

 

( کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همی بردش تا بسوی دانه و دام )

مفهوم : 1-  بی پناهی و سرگردانی ، انسان را به سوی هلاکت و نابودی می کشاند . 2- تسلیم سرنوشت شدن    3-  از مرگ گریزی نیست

قرابت با :   1) زچرخ آمد همه چیزی نوشته / نوشته با روان ما سرشته ( سراسری تجربی 84 )

 

 ( بشوی اوراق ، اگر همدرس مایی / که علم عشق در دفتر نباشد )

مفهوم :  عشق آموختنی نیست - عشق به دل است و در نوشتن یا هرچیز دیگر نمی گنجد .

قرابت با : ( بعد از این دانش مندی را بمان ، بینش مندی را پیش گیر ) ( پیش 2 درس سیرت مولانا )

معنی : علوم ظاهری را رها کن و بصیرت و آگاهی را کسب کن .

قرابت با : عقل کجا پی برد شیوه ی سودای عشق / باز نیابی به عقل سر معمای عشق

 

(از قضا سر کنگبین صفرا فزود /  روغن بادام خشکی می نمود)

مفهوم :  نتیجه برعکس و متفاوت گرفتن

قرابت با : از خلاف آمد عادت ، بطلب کام ، که من / کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

( چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان ؟ / چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان ؟ )

مفهوم : داشتن پشتیبان  و همراه  -  تکیه بر راهنما ، مرشد ، خدا

قرابت با :

گر هزاران دام باشد هر قدم / چون تو با مایی ، نباشد هیچ غم

چون عنایاتت بود با ما مقیم / کی بود بیمی از آن دزد لئیم

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذر / کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما / غافل از آن که خدا هست در اندیشه ی ما  ( سراسری زبان 87 )

( ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز / کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبران اند / کان را که خبر شد ، خبری باز نیامد )

مفهوم : تاکید بر خاموشی و رازداری

( باید عزیزان و کسانت را ترک گویی و به همان شهر بی مهر ، به همان دیار بی یار ، بازگردی )

مفهوم :  نباید انسان ارزش های معنوی و وجودی خود را به خاطر چیزهای بی ارزش فدا کند . 

( الهی! روا مدار که پنهان ما از پیدای ما ناستوده تر باشـــد )

مفهوم : در نکوهش صفت ظاهر فریبی ( پرهیز از ظاهر سازی ) 

(چـــــــرخ ستیزه کـــــار مستیز و برو / با گردش دهـــــر در میاویز و بــــــــــــــرو

یک کاسه ی زهر است که مرگش خوانند / خوش درکش و جرعه بر جهان ریز و برو )

مفهوم :  1- بی توجهی به دنیا  2- تسلیم سرنوشت شدن 3 - ناخوشایند بودن مرگ

( آن روز که من سر چوب پاره کنم تو جامه ی اهل صورت پوشی )

معنی: آن روز من که به دار آویخته شوم ، و خون من بریزد تو در مسوت ظاهربینان خواهی بود .

مفهوم : نفی ریاکاری و ظاهرسازی

قرابت با : تو گر ظاهر بگردانی روا نیست / که کار او به دستار و قبا نیست ( سراسری تجربی 88 )

( اگر مقبول بود به رد خلق مردود نگردد و اگر مردود بود ، به قبول خلق مقبول نگردد . )

معنی: اگر کسی مورد قبول بارگاه الهی باشد، با رد کردن مردم ، مردود آن بارگاه نخواهد شد و برعکس .

قرابت با : در رد و قبولیت ای مبرّ ی از هوس / تنها نظر خدای می بوده و بس

معنی و مفهوم این شعر رو هم شما زحمتشو بکشین :

گفت عالم به گوش جان بشنو / ور نماند به گفتنش کردار ( سراسری 86 )  ...................................................... منتظر تماستون هستم .

مبحث آرایه های ادبی

فن بیان (علم بیان) به بررسی روش های گوناگون بیان مفاهیم ، در زبان فارسی می پردازد ، به جمله زیر توجه کنید :

( علی در برابر پدرش جرئت اعتراض ندارد . )

اکنون این جمله را می توان به 4 روش زیر بیان کرد :

1- علی پیش پدرش مانند موش است . ( به کمک تشبیه )

2- موش رفته است پیش پدر ( به کمک استعاره )

3- علی پیش پدرش دل اعتراض کردن را ندارد . ( به کمک مجاز )

4- علی دست و پایش ، پیش پدرش می لرزد . ( به کمک کنایه )

 

 

بررسی چند تست آرایه ادبی از آزمون سراسری سال 88

1- باران اشکم می دود و زابرم آتش می جهد / با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را

تشبیه ( باران اشک ) ، کنایه و اغراق ( باران اشک دویدن و از ابر آتش جهیدن : ناراحتی ) ، استعاره ( ابر : ناراحتی )    ( آتش : اندوه ) ، تضاد ( پخته و خام )

2- صبا ای کاش می گفتی بدان  آهوی مشکین مو / که بعد از رام کردن خطاکاری است رم کردن

کنایه ( رام گردیدن : مطیع شدن ) ( رم کردن : نافرمانی ) ، تشخیص و استعاره ی مکنیه (ای صبا)، استعاره ( آهو : معشوق ) ایهام تناسب ( آهو : 1- آهو 2- عیب و خطا با خطاکاری تناسب دارد ) ، جناس ( رام ، رم ) 

3- بر در خانه منم ای مه و ای مشتری / جمله منم تو شده گشته من از من بری

کنایه (بر در خانه بودن : ساکن شدن )  ، جناس ( مه و من ) ، استعاره و تشخیص (ای مه و ای مشتری ) ، تناسب (مه و مشتری )

4- فصل گل گر اشک گلگونت ز سر خواهد گذشت / گل به سر خواهی زدن از گلبن بستان عشق

تشبیه (بستان عشق ) ، مجاز ( گل : بهار ) ( سر اولی : تمام وجود ) ( سر دومی : مو ) ، اغراق ، کنایه ( اشک از سر گذشتن : شدت ناراحتی ) ( گل به سر زدن : خوشحالی ) 

5- ای خسرو شیرین سخن ، ای یوسف گل پیرهن / وی طوطی شکّرشکن ، ما را زبانی دیگر است

حس آمیزی ، ایهام تناسب ( شیرین ) ، تلمیح ، 3 تا تناسب (خسرو ، شیرین ) ( طوطی و شکر ) (یوسف و پیرهن ) ، استعاره ( خسرو ، یوسف ، طوطی : معشوق ) ( شکر : سخن ) ، کنایه ( شکرشکن : خوش زبان )

 

مبحث غلط املایی

املاء به سه شکل در کنکور مطرح می شود :

1- غلط املایی محض ( برای این مورد باید تمام لغات داخل کتاب را یاد بگیرید و من سعی کردم تقریباً لغات مهّم چهار کتاب درسیتان ( دوم ، سوم ، پیش ، زبان فارسی ) را در جزوه ی خودم جمع بندی کنم . 

 

2- غلط املایی هم آوایی (  سعی کردم در چندین جدول همه ی هم آواها و شبه هم آواها رو یه جا جمع کنم ) . نمونه ای از آن را در زیر مشاهده می کنید .

 

3-  غلط املایی رسم الخطّی  :

بیافزاید غلط و شکل صحیح آن : بیفزاید

ستاره گان غلط و شکل صحیح آن : ستارگان

بناحق غلط و شکل صحیح آن : به ناحق

 

آجل : آینده

عاجل : شتاب کننده ، حال  (حال و عاجل )

آذر : آتش ، نهمین ماه

آزر : عموی ابراهیم

ابا : سرباز زدن ، سرکشی

عبا : نوعی پوشش

ازار : لنگ ، شلوار

عذار : چهره ، صورت

ازل : زمان بی آغاز

عزل : برکناری

بحر : دریا

بهر : نصیب و بهره - برای

بالطبع : از روی میل

بالتبع : در نتیجه

پرتغال : نام کشور

پرتقال : میوه

تراز : میزان ابزار بنایی

طراز : ردیف حاشیه دوزی

حزم : دوراندیشی

هضم : تجزیه و تحلیل غذا

حول : پیرامون سال

هول : ترس

حور : سیه چشم سفید اندام

هور : خورشید

حّرّس : حراست

هّرس : بریدن شاخه های اضافی درخت

زغن : کلاغ

ذقن : چانه

زکی : پاکیزه

ذکی : زیرک

رقم : نوشتن

رغم : به خاک آلودن بینی ، خلاف بینی

سبا : نام سرزمینی

صبا : باد صبا ، پیام آور

اساس : پایه ، بنیاد  ( اساس تزویر )

اثاث : لوازم خانه  ( اثاث منزل )

اَمَل : آرزو 

عمل : کار

القا : آموختن ( القا و آموزش )

الغا : لغو کردن  ( ابطال و الغا )

برائت : بیزاری

براعت : برتری ، کمال ادب

تهدید : ترساندن

تحدید : مشخصّ کردن حدّ و مرز ( تحدید مرزها )

ثواب : پاداش

صواب (متضاد خطا ) : درست و صحیح (صواب و مصلحت)

جذر : ریشه ی دوم عددی را گرفتن

جزر : پس رفتن آب دریا

حایل : واسط

هایل : ترسناک  ( هول : ترس )

حوزه : ناحیه ( حوزه ی ادب ) (حوزه ی عرفان )

حوضه : حوض  (حوضه ی آبریز )

حیات : زندگی

حیاط : محوطه ی خانه

زرع : کاشتن (کشت و زرع )

ذرع : مقیاس طول  (ذرع و پیمان )

طوفان : باد و باران

توفان : توفنده و غرّان

عمارت : آباد کردن

امارت : فرمان روایی

علم : پرچم

الم : درد

طَبع : خوی ، سرشت ، ذات

تَبَع : پیروی کردن

قدر : ارزش

غدر : حیله و فریب (حیله و غدر )

مستور : پوشیده

مسطور : نوشته شده

متبوع : مورد تبعّیت  (اداره ی متبوع )

مطبوع : خوشایند  ( شغل مطبوع )

منسوب : نسبت داده شده

نسب : نژاد ، اصل ( اصل و نسب )

انتساب : خود را به کسی نسبت دادن

منصوب : گماشته شده  (گماشته و منصوب )

نصب  : ( عزل و نصب )

انتصاب : گماشتن ، گماردن  ، به کاری قیام کردن

نواهی : نهی شده ها  ( اوامر و نواهی )

نواحی : ناحیه ها ( نواحی چهارگانه )

خوار : کوچک و حقیر

خار : تیغ گل

خویش : خود

خیش : گاو آهن

تألم : دردمند شدن

تعلّم : بیاموختن

صفیر : فریاد بلند ( صفیر گلوله )

سفیر : رسول و پیک ( سفیر دربار )

قدیر : صفت خدا  ( خداوند قدیر )

غدیر : عید بزرگ  (عید غدیر )

نغز : دلکش ( نغز وعجیب )  ( سبز و نغز )

نقض : شکستن  (نقض پیمان )

گریز : فرار

گزیر : چاره

تسویه : مساوی کردن

تصفیه : پاک کردن

استجاره : پناه خواستن

استیجار : اجاره کردن

 

 

 

 

مبحث تاریخ ادبیات

دور ه های شعر نیمایی :

1- از 1304 ( آغاز سلطنت رضاخان ) تا شهریور 1320 ( آغاز حکومت محمدرضا )

درخشش نیما و جدال بر سر کهنه و نو

2- از 1320 تا 1322 ( کودتای 28 مرداد )

تأثیر شعر نیمایی بر دیگران و شکوفایی شیوه ی وی

انتشارات نشریه های ادبی ( روزگار نو ) ( پیام نو ) ( مجله سخن ) در موضوعات نقد و تحلیل ها ، آثار متجددان و وفاداران به سنت شعری گذشته

تشکیل نخستین کنگره ی نویسندگان ایرانی

پدید آمدن شعر سپید ( شعر منثور )

3-  از 1332 تا 1342 ( قیام 15 خرداد )

گسترش شعر نو تغزلی و زبان رمزگونه و ادبیات اجتماعی و حماسی

توجه : محتوای برخی از شعرهای تغزلی ، مسائل غیراخلاقی و فاقد ارزش اجتماعی و نیز ناامیدی بود و علت آن نیز نفوذ اجتماعی اندیشه های غیر مذهبی در شعر تحت تاثیر اندیشه های شرقی و اروپایی بود .

4- از 1342 تا 1357 ( انقلاب اسلامی )

دوره ی کمال جریان های ادبی دوره ی پیش

 

مجد خوافی

کتاب روضه ی خلد ، به تقلید از گلستان سعدی و بر همان شیوه که مجد خوافی آن را در سال 732 نوشت و در سال 733 در آن تجدید نظر کرد . مجد خوافی از ادیبان قرن هشتم بود که در نظم و نثر استادی کامل داشت .

 

عبید زاکانی ، نظام الدین عبدالله ( قرن 8 )  شاعر و نویسنده ی ظنز پرداز که اصلا از مردم قزوین بود .

آثار: رساله دلگشا ، اخلاق الاشراف ، موش و گربه

 

سندبادنامه :  از کتاب های داستان قدیم که موضوع آن را از موضوعات کتاب سندباد ، حکیم هندی می دانسته اند . این کتاب ابتدا به دستور نوح بن منصور سامانی  به فارسی دری ترجمه شد . ظهیری سمرقندی ترجمه ای دیگر از این کتاب کرد و ارزقی شاعر نیز آن را به نظم درآورد .

 

تهران مخوف رمانی از مرتضی مشفق کاظمی  ( 1356- 1287 ) نخستین رمان اجتماعی درباره وضع حقارت آمیز زنان ایرانی   جلد دوم این کتاب بنام یادگار شب ، چاپ شد.

 

غلامحسین ساعدی (معروف به گوهر مراد )

آثار: چوب به‏دستهای ورزیل ، آی ‏باکلاه آی‏ بی‏کلاه ،  عزاداران بیل  ، گور و گهواره ، توپ ، ترس و لرز

محمدبن احمد خوارزمی (مشهور به ابوریحان بیرونی)

آثار: تحقیق ماللهند « درباره هند » آثار الباقیه عن القرون الخالیه ، التفهیم لاوائل صفاعة التّنجیم ، قانون مسعودی

 

روزگار سیاه ، الهام گرفته از کتاب مادام کاملیا اثر الکساندر دوما

 از دیگر آثار عباس خلیلی : انتقام ، انسان و اسرار شب

رمان‏های بالا با نثری احساساتی، و آکنده از لغات عربی ، درباره تیره‏روزی زنان نوشته شده است.

 

سیاوش کسرایی

آثار: مجموعه‏ی شعر‏های با دماوند خاموش ، از قرق تا خروسخوان ، آرش ، خانگی.

 

آثار منظوم حماسه ی طبیعی و ملی :

  • گیل گمش : حماسه ی سومری
  • شاهنامه : از فردوسی
  • رامایانا : حماسه ی هندی

رامایانا، سروده ی والمیکی شاعر باستانی هند ، منظومه ای طولانی به زبان سانسکریت درباره ی وقایع جنگ های رام و همسر او سیته .

  • مهابهاراتا : حماسه ی هندی

مهابارات ، به زبان سانسکریت که شامل 19 کتاب است و تألیف آن را به ویاسا  فرزانه ی هند نسبت می دهند البته این کتاب را  قریب 100 شاعر طی چند قرن نوشته‏اند .

آثار منظوم حماسه ی مصنوع :

  • ظفرنامه : از حمدالله مستوفی
  • انه اید : از ویرژیل ( شاعر روم باستان )
  • حمله ی حیدری : از باذل مشهدی
  • خاوران نامه : ابن حسام خوسفی

می دونستی تو کنکور سراسری تجربی 84 از تاریخ ادبیات زبان فارسی 3 هم سوال داده بودن ؟؟؟

نام کتاب

مؤلف

شعله های نبوغ

تألیف لوول تامس و ترجمه ی محمد سعیدی

 

 

سراسری تجربی 84

مردی در تبعید ابدی

نادر ابراهیمی

ریحانه الأدب

محمدعلی مدرس

بزرگ رودی دودل

ارنست همینگوی

داستان باستان

احسان یار شاطر ( بازنویسی داستان های شاهنامه )

سیر بی سلوک

بها ء الدین خرمشاهی ( شرح زندگانی وی

استفهام تاکیدی و انکاری

پُرسِش یا جملهٔ پرسشی، جمله‌ای است که درآن پرسشی وجود داشته‌باشد.

در زبان فارسی جمله از لحاظ محتوی بر ۵ نوع است که جمله پرسشی یکی از آنان است. جمله پرسشی در زبان فارسی با استفاده از کلمات پرسشی یا تغییر لحن ساخته می‌شود و پیرامون رویداد کاری یا وقوع حالتی سوال می‌کند.در پایان جمله پرسشی از این نشانه «؟» استفاده می کنیم.

نمونه: فردا چه روزی است؟

گاهی پرسش برای تاکید یا نفی مطلبی استفاده می‌شود که در صورت اول بدان جمله استفهام تاکیدی و در صورت دوم استفهام انکاری می‌گوییم

نمونه: نگفتم این کار را نکن؟ (گفتم) استفهام تاکیدی

چه کسی به تو گفت این کار را انجام دهی؟(هیچ کس) استفهام انکاری

استفهام انکاری

 

  استفهام در لغت یعنی طلب فهم، طلب دانستن، سوال کردن و پرسیدن؛ و استفهام انکاری یعنی سؤال کردنی که جواب آن قرین با تکذیب و انکار باشد.

  استفهام انکاری از مباحثی است که در علم معانی، از آن سخن می‌رود. در قسمت جملات پرسشی، هنگامی که از اغراض سوال کردن در حیطه شعر و ادبیات سخن می‌رود، یکی از مباحث طرح شده، استفهام انکاری است. همانطوری که زبانِ شعر با زبان سخن معمولی متفاوت است، خواست و غرض گویندۀ یک کلام ادبی نیز ممکن است با گویندۀ یک سخن معمولی متفاوت باشد. بر این اساس، اگر شاعری کلامش را به صورت پرسش و سؤال می‌آورد، الزاماً قصد او دریافت جواب نیست، بلکه به نیت‌های مختلف ادبی این کار را می‌کند، از جمله، ایجادِ شگفتی، توبیخ و تنبیه، یا غیره. در استفهام انکاری جواب سؤال منفی است، به عبارتی شاعر یک جمله خبری منفی را به صورت پرسشی می‌آورد و غرض او تکذیب و انکار است، به عنوان مثال این شعر حافظ:

 

               شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل

                                                    کجا دانند حالِ ما سبکباران ساحل‌ها؟

 

  مقصود شاعر این بوده که حال ما را سبکباران ساحل‌ها به هیچ وجه نمی‌فهمند، این جملۀ خبری منفی را در قالب پرسش آورده و به دنبال تکذیب سؤال است. یا:

 

               تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون

                                                   کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟ 

                                                                               (سعدی)

 

  یعنی: معلوم است که گذر نمی‌کنی، اصلاً و ابداً. جوابی که معمولاً در ذهن مخاطب برای این گونه سوال شعری شکل می‌گیرد، این است که: نه، چطور ممکن است؟ چنین چیزی امکان ندارد.

 

                سیاهِ زندگی هرگز شود سفید به آب؟

                                                     سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟

                                                                                                              (سعدی)

 

  در این شیوه پرسش، لذت ادبی و ذوق هنری مخاطب بیشتر است تا اینکه جملۀ صورت خبری منفی آورده شود؛ و از سویی نوعی اعجاب و مبالغه در انکار و تکذیب گزاره‌ مورد نظر شاعر را نیز در پی دارد.

استفهام تأکیدی که دکتر شمیسا از آن به عنوان استفهام تقریری یاد می کند پرسشی است که مخاطب به درستی و صحت قول گوینده اقرار می کند . در این نوع پرسش صورت سؤال منفی ذکر می گردد و جواب مثبت است؛یعنی با جواب بله مخاطب به درستی سخن اقرار می کنیم وتأکید می کنیم که حتماً چنین خواهد بود .

مثال : آیا نباید این کار را کرد (یعنی حتماً باید این کار را کرد )

 آیا پایان همه مرگ نیست ؟ (یعنی حتماً پایان همه مرگ است)

ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد      کیست که تن چو جامِ می  جمله دهن نمی کند؟(حافظ)

پیاده ندیدی که جنگ آورد      سر سر کشان زیر سنگ آورد ؟ (شاهنامه)

آیا از سرزمین تو بود که فرشتگان / سرودهای صلح و شادی را برای چوپانان خواندند؟

نه آیا باید شکر کنی که باز تو راکبی و او مرکوب؟

داستان کاوه آهنگر درس سال چهارم دبیرستان

درفش کاویانی

ضحاک پادشاه تازی انسانی ناپاک بود. او برای این که دو ماری که بر شانه اش روییده بودند را سیر نگهدارد، هر روز مغز دو انسان را به آنها می داد. او  شبی در خواب دید که پسر جوانی با گرز بر سر او می کوبد. یک پیشگو به او گفت این پسر فریدون نام دارد. ضحاک هرچه به دنبال فریدون گشت او را پیدا نکرد. بنابراین به راه حلی فکر کرد. راه حلش این بود که گواهی ای بنویسد و همه بزرگان آن را امضا کنند. براساس این گواهی ضحاک به جز نیکی کاری نکرده است و حرفی جز به راستی نزده است. همه بزرگان به ناچار این گواهی را امضا کردند. اما ناگهان صدای داد و فریاد کسی از بیرون به گوش رسید. وی کاوه آهنگر نام داشت که درفش کاویانی او در تاریخ مشهور است.

ضحاک دستور داد کسی که داد و فریاد می کرد را به داخل بیاورند. وقتی آن مرد به داخل کاخ آمد،‌ دو دستش را بر سرش کوبید و فریاد زد:"منم کاوه که عدالت می خواهم. اگر تو عادلی به فرزند من رحم کن. من 18 پسر داشتم که تنها یکی از آنها باقی مانده است. مغز آخرین پسر من هم قرار است غذای ماران تو شود. من یک آهنگر بی آزارم. جوانی من به پایان رسیده و اگر این پسرم را بکشی فرزندی هم برایم باقی نمی ماند. اگر تو پادشاه هفت کشوری چرا رنج و سختیش را ما باید بکشیم. ای پادشاه ستم هم اندازه ای دارد. چرا ماران دوش تو باید از مغز سر فرزند من غذا داده شوند؟"

ضحاک که تا به حال چنین حرف هایی نشنیده بود تعجب کرد و دستور داد فرزند کاوه را به او بازگردانند. بعد از کاوه خواست که گواهی را امضا کند. کاوه نوشته را خواند و بدون این که بترسد فریاد زد:"همه تان دارید به سوی جهنم می روید که به گفته های ضحاک گوش می دهید. من این گواهی را امضا نمی کنم". بعد در حالی که از خشم می لرزید با فرزندش از کاخ بیرون رفت.  

وقتی او رفت بزرگان به ضحاک گفتند:"چرا مقابل کاوه سرخ شدی و اجازه دادی پیمان را پاره کند و از فرمان تو سرپیچی کند؟"

ضحاک گفت:"وقتی او به داخل آمد و دستانش را بر سرش زد من شگفت زده شدم. حالا نمی دانم از این ببعد چه پیش می آید که راز جهان را نمی دانم".

وقتی کاوه از کاخ بیرون رفت، شروع به فریاد زدن کرد و دنیا را به عدالت فرا خواند. بعد چرمی را که آهنگران می پوشند بر سر نیزه کرد و با همان نیزه خروشان رفت و فریاد زد:"چه کسی می آید که فریدون را پیدا کنیم و به او بگوییم که پادشاه ما شیطان است". به اندازه یک سپاه آدم دور او جمع شد. خود کاوه فهمید که که فریدون کجاست. رفتند و فریدون را پیدا کردند. فریدون وقتی چرم را بالای نیزه دید آن را به فال نیک گرفت و آن را با جواهر و طلا و دیبای روم آراست به طوری که رنگ های سرخ و زرد و بنفش گرفت و آن را "درفش کاویانی" نامید. از آن ببعد هم هر کسی که تاج پادشاهی را بر سر می گذاشت، به آن چرم بی بهای آهنگری جواهرات جدیدی اضافه می کرد. به این ترتیب درفش کاویان مثل خورشیدی در شب های تیره می درخشید و همه از آن امید می گرفتند.

به هرحال فریدون چون وضع را به این گونه دید فهمید که کار ضحاک تمام است و با سپاهش برای جنگ با ضحاک به سرزمین تازیان رفت. فریدون کاوه آهنگر را فرمانده سپاه کرد و درفش کاویانی افراشته شد تا سپاه فریدون ضحاک را شکست دادند و او را مجازات سختی کردند.

اسلوب معادله

اسلوب معادله

منظور از اسلوب معادله یک ساختار مخصوص نحوی است که در شعر اعمال می‌شود. شاعر مطلبی را که غالبا یک مفهوم عقلی و از نوع خبری است، بیان می‌کند و برای اثبات ادعای خود دلیلی می‌آورد مثل این بیت صائب:

           اظهار عجز پیش ستمگر زابلهی است

                 اشک کباب موجب طغیان آتش است

می‌توان گفت بین دو مصرع این بیت معادله‌ای برقرار است. مصرع اول برابر با مصرع دوم است، یعنی بین آنها می‌توان علامت تساوی(=) گذاشت؛ چنانچه مشاهده می‌شود، دو مصرع بیت از نظر نحوی کاملاٌ مستقل هستند و از نظر معنایی برابر با هم. چنین تکنیکی در شعر، اسلوب معادله نامیده می‌شود. در شعر فارسی از قرن دهم به بعد محور اصلی سبک است و توسط صائب و بیدل به اوج خود رسیده است:

          هر که را بر خاک بنشانی به خاکت می‌کشد

                       شمع آخر تکیه بر خاکستر پروانه کرد

                                                                                     «صائب»

          دور دستان را به احسان یاد کردن همت است

                          ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می‌افکند

                                                                                       «صائب»

اسلوب معادله از نظر تکنیک شبیه تمثیل است. صاحب نظرانی مثل دکتر شفیعی کدکنی تمثیل را برابر با اسلوب معادله می‌دانند. تمثیل ایراد سخنی از جانب نویسنده و آوردن یک مثال عامه پسند در اثبات سخن است.

         هر کس شکست قیمت خود بر زمین نماند

                       ارزن چو شد متاع، به زر زود می‌رسد

                                                                                      «صائب»

در تمثیل و اسلوب معادله شرط نیست که مصرع دوم، یا کلاٌ مصرعی که به عنوان مثال آورده می‌شود، مَثَل باشد؛ بلکه معمولاٌ مصرع اول یک مسئله عقلی و اخلاقی را مطرح می‌کند و مصرع بعد، مثالی حسی و قابل فهم‌تر است.

        گنبد مسجد شهر از همه فاضلتر بود

                       گر به عمامه کسی کوس فضیلت می‌زد

تفاوت اصلی این دو تکنیک زبانی (اسلوب معادله و تمثیل)، با ارسال المثل است. در ارسال المثل، همیشه یک« مَثَل» در شعر یا در نثر آورده می‌شود، به عبارت دیگر مثال آن یک ضرب المثل است:

        سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان

                 چون تأمل کند آن صورت انگشت نما را

                                                                                    «سعدی»

در این بیت «انگشت به دندان گزیدن از حیرت» که یک ضرب المثل است گنجانده شده و این بیت ارسال المثل دارد، و یا این بیت حافظ:

       مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی

         که گفته‌اند نکوئی کن و در آب انداز

                                                                                            «برگرفته از امثال و حکم»

بنابراین با بررسی متون بلاغی و ادبی می‌توان گفت: تمثیل و اسلوب معادله یکی هستند و آنچه با این دو تفاوت دارد، ارسال المثل است. البته تمثیل، در متون معاصر به عنوان یک نوع یا ژانر ادبی نیز کابرد دارد؛ و این نوع در اینجا مد نظر نیست، بلکه تمثیل در متون بلاغت منظور نظر است.

اسلوب معادله در حقیقت شاخصۀ اصلی سبک هندی است و علاوه بر صائب و بیدل دهلوی، طالب آملی و سلیم تهرانی در به کارگیری این اسلوب موفق عمل کرده‌اند.